خط خطی های دله من تمومی نداره

انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام!

خط خطی های دله من تمومی نداره

انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام!

دیگر هیچکس برای من "او" نمیشود...حتی خودش!


می بخشم کسانی را که هر چه خواستند

با من

با دلم

با احساسم کردند


و مرا در دور دست خودم رها کردند

پروردگارا به من بیاموز

آهی نکشم

برای کسانیکه دلم را شکستند...








پُرم از اشک...

آنقدر که

دنیا باید چتر بر سرش بگیرد

با احتیاط مرا ورق بِزند...







میگذارم و می روم...

نه اینکه دوستت نداشته باشم...
چون از نخودی بودن متنفرم...!





غمگـیـن ترین جای ِ خاطره ،

اونجاییه که کم کم احساس میکنی

چهرهَ ش هم داره از یادت میره...!





وقتی میگویم دیگر به سراغم نیا فکر نکن که فراموشت کردم

یا دیگر دوستت ندارم...

نه...

من فقط فهمیده ام وقتی دلت با من نیست

بودنت مشکلی را حل نمیکند...





شخصیـت منو با برخوردم اشتباه نگیر...
شخصیت من چیزیه که  من  هستم...
اما برخورد من بستگـی داره به اینکه  تو  کی باشی...




این تو نیستی
که مرا از یاد برده ای
این منم
که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست...
صحبت از لیاقت است...!


هرکه با احساس باشد عاقبت خواهد شکست،این جواب سادگیست


این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشد


از دلت که مایه بگذاری


ســوخـــــته ای

 

 

 

در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد

اکنون نه مشترک هستی ؛

نه مورد نظر...!

 

 

 

 

منو نمیخواست
بتی که از من ساخته بود رو میخواست
واسه همین هر وقت خودم بودم دعوا داشتیم

 

 

 

 

درد دارد...
وقتی همه چیز را می دانی...
و فکر می کنند نمی دانی...
و غصه می خوری که می دانی...
و می خندند که نمی دانی

 

 

 

 

 

مثل این صدا خفه کن ها میمونه
که میذارن سر هفت تیـر!!
خیانت رو میگم ...
بی صدا می کشتت .....

 

 

 

 

 

این روزها جای خالی تـو را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا دوست ندارد
احساس ندارد!
اما هر چه هست  خیانت کردن بلد نیست...!