خط خطی های دله من تمومی نداره

انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام!

خط خطی های دله من تمومی نداره

انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام!

کاراگاه روشنک



سلام سلام

خوبم خوبی؟

بابا کاراگاه شدم رفت


 یک ساعته دمه پنجره اتاقم داشتم کشیک دوتا مرد سن بالارو میدادم که دیدم با داسو تبر افتادن تو جونه تیره برقه دمه پنجره اتاقه منه بد بخت

که اینکارشو باعث شد لامپ چراغ خوابم بسوزه و من عصبی بشم .بیخیالی طی کردم و  ساکت موندم نگاشون کردم که ببینم دارن چیکار میکنن .که دیدم سیم تیره برقو قطع کردن و یه روسری هم دم دهنشون بستن ...واسم عادی نبود کاراشون نزدیک یک ربع دمه این پنجره اون پنجره میکردم که دقیق زیر نظرم باشن

چشتون روز بد نبینه که من دیدم دارن چراغای تزئئینی که دمه جدول خونمون زدن و خیلی هم خوشگل و نازه دارن از جا در میارن هی اینور اونور نگاه میکردن منم خودمو مخفی کردم که منو نبینن دیدم نه مثه اینکه جدیه دارن دزدی میکنن جلو چشمم

نامردی نکردم زنگ زدم به 110 آدرس دادم گـــــــــــیج سریــع تر از سریع اومدن

حالا شما نمیدونید این دوتا پیر مرده چطور می دوئیدن تو این خیابون و پلیسا میگفتن ایــــست! و آخرش آقای پلیسهای مهربون گرفتنشون منم از بالا نیگاشون میکردم که دسبند زدن بهشونو منم حال میکردم که به درده جامعه خوردم


خلاصه شب خوبی بود ایندفه کاراگاه بازیم به نتیجه رسید دمه خودم گرم

میخاستم دوباره زنگ بزنم بگم خسته نباشید  آخه زنگ که زدم یه پسره گوشیمو جواب داده بود صداش خیلی گرمو آرامش بخش بود داشت منو به آرامش دعوت میکرد که نترسمو دقیق تعریف کنم یه حسی داشتم اصلا بیخی  گوره بابای احساس



نظرات 4 + ارسال نظر
محمدرضا دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ق.ظ http://mrep.blogfa.com

آفرین آجی گاراگاه من ...
چه آجی خوبی دارم من ...

نسیم دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.nasim30938.blogfa.com

افرین عزیزم چه کار خوبی کردی حتما کلی هیجان داشتا کاش منم پیشت بودم خیلی با این کارا حال میکنم ..جدا داش گرم بود ؟؟؟؟؟

وای روشنک خیلی مهربونی دختر ..دوست دارم

ღ♥ღقصه عشقღ♥ღ دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.lifemilad.ir

خدایا خداوندم نمیدانم در این دنیای وا نفسا

قیمت هر انسان به چند رقم خوردست

مگر عاشق بودن گناه است

خداوندم خود که میدانی

در این دل چه غوغایی به پاست

عاشقم عاشقی بار گناهم بوده

تنها گناهم عشق است

که باید همیشه در اتش عشق بسوزم

خاکستر شوم

خداوندم مهربانم باز هم با یاد و لطفت

این راه سخت و طولانی را باید پیمود

با ان که از همه دنیا و زندگی خسته ام

ولی باز هم با یادت هستم

پر پروازم شکستست

در امیدت به سویم بستست

در امیدت را به سویم بگشا

ای پناه بی پناهان

که جز تو پناهی ندارم

تا باز به سویت پرواز از سر بگیرم


عالی بود

ღ♥ღقصه عشقღ♥ღ چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ http://www.lifemilad.ir

می خوام برات نذر کنم

دعایی از دل بکنم

می خوام خدا رو من به این

چرخ فلک قسم بدم

که تو چشات غم نزاره

از شادیات کم نزاره

اما به جاش

هر چی غمه

هر چی بلا تو عالمه

سهم دل من بکنه

منو فدای تو کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد